۱۳۸۷ آذر ۱۹, سه‌شنبه

گئومات

داشتم مقاله‌اي از استاد باستاني پاريزي مي‌خواندم از جمله مقالاتي كه در كتاب خاتون هفت قلعه ايشان چاپ شده است. كلاً استاد نثر شيوايي دارند و با خواندن كتاب‌هاي ايشان احساس مي‌كنيد كه در كلاس درس قرار داريد. حكايات و ماجراهاي جالبي در اين مقالات به چشمم خورد كه براي شما هم بايد بنويسم. ولي يكي از اين مطالب كه مرا به فكر فرو برد و در چند جاي ديگر نيز خوانده بودم ولي تعصب مانع شده بود به آنها فكر كنم از اين قرار است:

ماجراي بردياي دروغين را حتماً شنيده‌ايد. به هر حال خلاصه ماجرا چنين است. هنگامي كه كمبوجيه يا همان كامبوزيا پسر كوروش كبير به حكومت رسيد و تصميم گرفت به مصر لشگركشي كند از اينكه در غياب او برادرش برديا كه محبوب‌تر از او نيز بود به قول امروز‌ي‌ها كودتا كند ترسيد و برادر را سر به نيست كرد. به طوري كه مشهور است كمبوجيه بدخلق و يك رأي بود و زود خشمگين مي‌شد. كمبوجيه مصر را فتح كرد و 7 سال در آنجا حكومت كرد. در سال آخر حكومت كمبوجيه يك مغ به نام گئومات خود را برديا معرفي مي‌كند و بر تخت پادشاهي هخامنشي مي‌نشيند و بزرگان پارسي از جمله داريوش تصميم به قتل او مي‌گيرند و در نهايت پس از قتل گئومات داريوش بر تخت مي‌نشيند. البته داريوش داماد كوروش بوده و همسرش خواهر كمبوجيه بوده است. داريوش مختصري از اين واقعه را بر روي كتيبه نوشته است. از مطالبي كه او روي كتيبه نوشته است اين طور بر مي‌آيد كه گئومات پادشاه خوبي بوده و در دوران حكومت خود با نفوذ خانوادگي پارسيان مقابله كرده و بخشي از اموال اينان را به مردم بخشيده و هنگامي كه داريوش به پادشاهي رسيده اصلاحات ارضي و مالي او را ملغا كرده و اوضاع را به مانند پيش از كودتا بر مي‌گرداند. از طرفي هرودوت در تاريخش (او ضد پارسي بوده و تاريخ او كاملاً معتبر شناخته نمي‌شود) مي‌گويد كه همه اقوام و ملل امپراتوري هخامنشي به جز پارسيان از حكومت گئومات مغ خوشحال بودند. البته برخي نيز مي‌گويند كه چون گئومات دستور ويران كردن معابد ملل ديگر را داده بود اين قول هرودوت كذب است.

نكته‌اي كه فكر مرا مشغول كرده است اين بود آيا سركوب يك جنبش انقلابي در سال‌ها پيش ما را خوشحال كرده است؟ من داراي گرايش چپ و كمونيستي نيستم كه مخالفت بدون دليل با پادشاهان داشته باشم (سخنراني شاملو در بركلي را بخوانيد به نظر من مغرضانه و چپ گرايانه است.) ولي مردم خوشحال بوده‌اند. يا شايد اشتباه شده است و گئومات پوپوليستي بوده كه مي‌خواسته با عوام‌فريبي و هزينه از خزانه هخامنشي براي ميارزه با اين خاندان طرفدار جمع كند تا آيين مغان در دوره ماد را بازسازي كند. من شخصاً در مرحله تصميم براي اينكه گئومات را شخص خوبي بدانم يا نه مانده‌ام. از طرفي اين را هم بدانيد كه داريوش و بزرگان هخامنشي با توجه به تأثير فلسفه يوناني در ايران براي نوع حكومت در ايران بحث كرده‌اند و با توجه به وضعيت امپراتوري دموكراسي آريستوكراسي را كنار گذاشته و عملاً مونارشي را برگزيدند.

يك جوابي كه به ذهنم رسيد اين است: همانطور كه در زندگي روزمره بايد ياد بگيريم كه افراد را قضاوت نكنيم بايد شخصيت‌هاي تاريخي را هم كمتر مورد قضاوت قرار دهيم يا اصلاً قضاوت نكنيم. من مي‌دانم كار بسيار مشكلي است. شايد بهتر باشد اعمال و اقدامات هر فرد را بطور جداگانه مورد بررسي قرار دهيم و بپذيريم هر شخصيت تاريخي چه منفور و چه محبوب كارهاي درست و غلط را در دوره زندگي خويش انجام داده است.
پ.ن. راستي من براي خودم تصميم گرفتم و قصد تصميم‌گيري براي كسي را ندارم. از نصيحت و پند و اينگونه مسائل هم دل خوشي ندارم.

هیچ نظری موجود نیست: