۱۳۸۷ آذر ۱۹, سه‌شنبه

تطبيق اسطوره و تاريخ

حامد صارمي عزيز درباره تاريخ اساطيري ايران پرسشي را مطرح كرد كه پاسخ به آن اين نوشته را بوجود آورده است:
پرسش اين است كه منشأ تاريخ اساطيري چيست و آيا چنين تاريخي وجود داشته است؟
شروع تاريخ و اكتشافات بنيادي نظير آتش و زراعت در همه اقوام به شكل اسطوره خود را نشان داده است و منشأ پيدايش آنها بيش از دانش من است و بايد به متون دقيق‌تر در باب اسطوره شناسي و تاريخ ادبيات مراجعه نمود. پيشداديان در اين طبقه قرار مي‌گيرند.
من در چند نوشته قبلي از بقاياي تمدن‌هايي قبل از ورود آريايي‌ها به ايران صحبت كرده‌ام. اما درباره تطابق شاهنامه و تاريخ يا همان تاريخ علمي و تاريخ اساطيري نظات متفاوتي وجود دارد كه قوي‌ترين قول كه اكنون در كتب درسي ايران نيز وجود دارد اين است كه آريايي‌ها پس از مهاجرت به مناطق مختلف من جمله ايران بوميان را مطيع ساخته و دانش و تكنولوژي آنها را مورد بهره برداري قرار دادند. پس از مدتي رئيسان قبايل پول و قدرت زيادي به دست آوردند و انجام مراسم ديني هم برعهده آنان بود. اين فرمانروايان كاهن در بخش شرقي فلات ايران سلسله كيانيان را تشكيل دادند كه البته شاهنامه تقريبي از واقعيات را در اين زمينه شرح مي‌دهد. اين سلسله همواره مورد تاخت و تاز اقوام بيابانگرد شرقي خود (احتمالاً نام تورانيان به همين دسته اطلاق شده است) قرار داشته است.
در اين هنگام اجراكنندگان آداب ديني كه مغ نام داشتند با گذشت زمان دين را خرافات بيشتر آميخته بودند و قدرت بيشتري براي خود فراهم كرده بودند. آنان به مردم مي‌گفتند كه نيروهاي طبيعت و نيروهاي جادويي از آنها تبعيت مي‌كنند و بر زندگي مردم تسلط بدست آورده بودند. (مقايسه كنيد با روش مشابه كليساي كاتوليك كه بخشش گناهان و فروختن بهشت را در انحصار كشيشان خويش قرار داده بود.) در چنين شرايطي زرتشت ظهور مي‌كند و به نزد يكي از رؤساي قبايل به نام گشتاسب مي‌رود و از وي براي ترويج دين خويش ياري مي‌خواهد. گشتاسب به آيين زرتشتي مي‌گرود و در اوستا نيز نام گشتاسب به نيكي ذكر شده است.
از جمله تناظرهاي ديگر اين است كه مي‌گويند ضحاك شاهنامه همان آژي‌دهاك پادشاه مادي است. به هر حال اين نظريات با هم يكپارچه نبوده و تقدم و تأخر در آنها به وضوح ديده مي‌شود.

۱ نظر:

Unknown گفت...

سلام روزبه جان

از توضیحت ممنونم و عذر میخوام که با کمی تأخیر خواندم مطلب را.
جالبه که دو سیر تاریخی موازی وجود داره برای یک دوره زمانی. اما تصور میکنم که آثار بدست آمده از زمان باستان، چندان تاریخ اساطیری را حداقل در آن بخش که موازی با حکومت هخامنشیان به بعد بوده را تأیید نمیکنه، درسته؟

از جوابت ممنون

حامد