از وقتی که به آکلند آمدم، متوجه شدم که تافل 100 و ایلتس 7
و از اینجور حرفها کشک است. انگلیسی زبان دوم من و بسیاری از ایرانیهایی است که
تنها گلیم خود را میتوانند از آب بیرون بکشند و فاصله جدیی با استانداردهای درست
صحبت کردن و درست نوشتن دارند.
با علاقه سریعا رفتم کتابخانه و عضو شدم. کافی است یک نامه
یا کاغذی ببری که نشان بدهد در آکلند زندگی میکنی. نه عکس میخواست (اون هم مثلا
3 در 4 با زمینه روشن، بدون عینک در شش ماهه اخیر)، نه کپی پاسپورت، نه شماره ضامن
و سفته و نه هیچ چیز دیگر.
خوب در کتابخانه شهر چه میخواهی؟ در اقدامی متهورانه کتاب
نظم اشیای میشل فوکو رو امانت گرفتم ولی خوب میتوانید حدس بزنید که بعد از مدتی
با دستهایی درازتر از پاهام کتاب را پس دادم. تاریخ ایران، روم، تاریخ جهان، کمیکهای
خوب و مجلههای مختلف اهداف بعدیم بودند که با خواندن و تورق آنها فهمیدم که تا
خواندن کتابها و مقالات جدی فاصله دارم و بهتر داستانها و مقالات مجلات را میفهمم.
این اواخر در ایران فصل نخست سریال بازی تاج و تخت (Game
of Thrones)
را دیده بودم و بسیار لذت بردم. متوجه شدم که مجموعه هفتگانهای به نام نغمه یخ و
آتش (The Song of Ice and Fire) توسط جرج مارتین در حال نگارش است.
(5 جلد نوشته شده است.) هدف بعدیم انتخاب شد. جلد اول را تهیه کردم و در حال
مطالعه آن هستم و لذت فراوانی میبرم ولی انگلیسی آن سختتر از بقیه داستانهایی
است که خواندهام، شاید چون واژهها و اصطلاحاتی دارد که در انگلیسی روزمره با
آنها برخورد نمیکنیم. مگر در فارسی روزمره چقدر کلاهخود، زره، ذرع، اورنگ، خفتان،
بیرق و امثالهم کاربرد دارد.
به نظر میرسد راه درازی در پیش دارم تا بتوانم کتابهایی که
در ایران میخواندم را دوباره بخوانم، تا بتوانم درست انگلیسی صحبت کنم و بدون
اشتباه واضح انگلیسی بنویسم تا شاید روزی بتوانم به انگلیسی قلمفرسایی کنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر