۱۳۸۷ دی ۲۱, شنبه

بازگشت

بالأخره تعطيلات تمام شد و من برگشتم سر كار و زندگي. چند روز عجيبي بود پر از خاطره‌هاي قديم و تفريحات جديد. چند روزي پر از دوستان قديم. ديدن دوستي كه كاملاً پر از سوداي رفتن است و ديگري كه در انديشه نجات از تنگناي آخرين مهلت گزارش‌هاي دانشگاهي. (ظريفي از دوستان عنوان خط مرده را براي deadline پيشنهاد كرده است.) دوستي كه در غم يار است و جواني كه 10 سال پيش ماست.
فضاي جنگ در غزه و فضاي كشتار در جهان را هم به اين ملغمه اضافه كنيد تا ببينيد كه چه كار سختي است اكنون در سر كار نشستن و تكميل نمودن گزارش. ولي چه بايد كرد؟ چاره‌اي نيست جز گردن نهادن به قانون خود ساخته و بند خود خواسته.
تكمله: سعي مي‌كنم مثل آدميان امروز فكر كنم و بنويسم.

۱ نظر:

kimia گفت...

khate morde albate kami tarsnaaktar az aanche ke hast be nazar miaad