۱۳۸۷ آذر ۲۱, پنجشنبه

سقوط ساسانيان

در ادامه مطالعه كتاب خاتون هفت قلعه به مقاله‌اي رسيدم درباره سقوط ساسانيان به دست اعراب. در اين مقاله يكي از دلايل سقوط ساسانيان آمده كه بطور خلاصه به شرح زير است:
درجنوب خليج فارس ايالتي به نام حيره وجود داشت كه فرمانرواي آن را اعرابي تشكيل مي‌دادند كه دوست پارسيان بودند و حاكم حيره عملاً سدي در برابر حمله بيابانگردان عرب بود و در واقع جنگ با روم نيز كمك قابل توجهي به سپاه ساساني مي‌نمود. در زمان پادشاه خسرو پرويز فردي به نام نعمان پادشاه حيره بود. اين نعمان دشمني داشت كه از قضا در دربار خسرو پرويز جايگاه خوبي پيدا كرده بود. خسرو پرويز كه آدم عياشي بود در هنگام مرور يك نوشته از زمان انوشيروان كه در حقيقت دستورالعمل و راهنماي تشخيص زيبارويان بوده است و از آن در خريد كنيز استفاده مي‌شد از دشمن نعمان مي‌پرسد كه تو چنين زيبارويي را مي‌شناسي؟ ان فرد به شاه جواب ميدهد كه نعمان دختري دارد كه دقيقاً منطبق بر همين مشخصات است. شاه نامه‌اي براي نعمان مي‌فرستد و دختر او را خواستگاري مي‌كند. نعمان هم جواب منفي را براي پادشاه به اين صورت مي‌فرستد كه سياه‌چردگان عرب را لياقت همسري شاه نيست ولي اين نامه توسط همان دشمن نعمان به شكلي توهين‌اميز ترجمه مي‌شود و جواب نه به علاوه توهين اضافي خشم خسرو را برمي‌انگيرد. او نيز دستور حمله به حيره و بركناري نعمان را مي‌دهد. نعمان فرار مي‌كند و بعد تسليم شاه مي‌شود ولي شاه از خون او نمي‌گذرد و اعدامش مي‌كند. به اين ترتيب سد دفاعي ايران در منطقه در برابر اعراب از بينمي‌رود و خاندان‌هاي دوست پارسيان به دشمنان بدل مي‌شوند.
در اين حكايت من به چند نكته برخورد كردم كه مي‌خواهم آن را با شما در ميان بگذارم.
1- حكايت ساده‌انگارانه است و با اينكه استاد باستاني پاريزي از منابع موجود استفاده كرده است بيشتر شبيه حكايات داستاني عوام است تا تاريخ يك حكومت مقتدر. اصولا برخي از مورخان قديمي ظاهراً خيلي به جزئيات باورپذير دقت نمي‌كردند.
2- شايد هم واقعاً اوضاع حكومت ساسانيان آنقدر به هم ريخته بوده كه درك سياسي خسرو پرويز از اوضاع زمانه همين هم بوده باشد. او حتي مطابق داستان از يك مترجم دوم هم استفاده نكرده و تصميماتش (نه تنها در اين داستان بلكه در ساير جاها) بيشتر تابع احساسات بوده است تا عقل و منطق.
3- با اينكه شاهان اوليه ساسانيان با طراحي يك مكانيزم اجتماعي دست به اداره مقتدرانه حكومت زدند (مكانيزم طبقه‌بندي اجتماعي و تقسيم حقوق و وظايف) شاهان بعدي اين مكانيزم را به صورت ايستا ملاحظه كرده و اقدام به تصحيح خطاهايي كه به مرور و با گذشت زمان بوجود آمد يا عيان شد، نكردند.
4- نقل است كه خسرو پرويز چند هزار زن در حرم خويش داشته است. به نظر مي‌رسد لقب عياش شايسته وي باشد و اشتباهش در اين حكايت نيز منطبق با اين خوي او به نظر مي‌رشد.
5- ايران در طي اعصار اشغال‌هايي نظير حمله اسكندر، اعراب، چنگيز، تيمور و قواي متفقين در جنگ جهاني دوم را تجربه كرده است ولي من به دلايلي كه بر من نيز هنوز آشكار نيست از سقوط ساسانيان بيشتر از بقيه موارد غمگين مي‌شوم با اينكه هجوم چنگيز و اسكندر احتمالاً بسيار زيانبارتر بوده‌اند. اعراب نتوانستند ساختارهاي اجتماعي را در ايران دگرگون كنند و بيشتر ايرانيان بوده‌اند كه فرهنگ سياسي و اجتماعي اعراب را تحت تأثير قرار داده‌اند. اين مطلب را بعداً مورد بررسي بيشتر قرار خواهيم داد.
6-در تاريخ اگرهايي است كه نبايد خيلي خود را درآنها غرق كرد. مانند اينكه اگر خشايار شاه در جنگ درياي سالاميس شكست نمي‌خورد؛ اگر خاندان‌هاي ايراني بعد از اسلام مغلوب تركان غزنوي و سلجوقي نمي‌شدند؛ اگر خليفه متوكل بحث‌هاي فلسفي را ممنوع نمي‌كرد؛ اگر تيمور زنده مي‌ماند و استانبول را فتح مي‌كرد؛ اگر عثماني با نادر در برابر روسيه متحد مي‌شد و شيعه را به عنوان فرقه پنجم اسلامي در جهان سنت اعلام مي‌كرد؛ اگر نادر پسرش را كور نمي‌كرد و . . .

۱ نظر:

Unknown گفت...

سلام روزبه جان

این حکایت برام خیلی آشنا بود فکر میکنم در کتاب دو قرن سکوت هم این حکایت آورده شده باشه.

به امید دیدار

حامد