۱۳۸۹ مهر ۴, یکشنبه

نوبت شما

اشاره: تمام مطالبي كه در اين نوشته يا ساير نوشته‌هاي من در مورد ايراني‌ها گفته مي‌شود شامل حل خودم نيز هست. بديهي است كه استثنا همواره وجود داشته است و اگر كسي از دوستان گمان مي‌برد كه حسابش از بقيه جداست به خود نگيرد. من هم سعي كرده‌ام در نقاطي كه مي‌دانم نبايد باشم، نباشم.
يك نكته جالبي كه در بسياري از موارد در بين مردم ايران مشاهده مي‌شود قضاوت كردن است. من قضاوت مي‌كنم پس هستم. اين شعار زندگي بسياري از مردم است. به عنوان مثال:
- فلاني جواد است آخه هيچ كس كتوني زرد رو با كت و شلوار مشكي مي‌پوشد؟
- مهران مديري آدم پول پرستي است. (چون از مردم خواهش كرده كارش رو كپي نكنند. اين عمل در ساير كشورها حق قانوني توليد كننده اثر است و تبايد خواهش كند. قانون از او حمايت مي‌كند.)
- فلاني فاحشه است زيرا مانتوي قرمز كوتاه مي‌پوشد و وقتي من لبخند مي‌زنم رويش را بر مي‌گرداند و مي‌رود.
حال براي اين قضاوت كردن احتياج افراد به معيار است. اينجا ايراد دوم رخ مي‌دهد. تعصبات پيدا و پنهان جامعه ايراني سبب شده است كه تنها نظام ارزشي دروني هر فرد ملاك قضاوت او در مورد سايرين قرار بگيرد. در حقيقت اعتقادات و ترس‌هاي افراد را در قضاوت آنها ننسبت به سايران مي‌توان مشاهده نمود.
تبلور اين ماجرا در برنامه نوبت شما در شبكه بي بي سي فارسي هر روز رخ مي‌دهد. فردي كه تماس مي‌گيرد معتقد است كه هيچ كس ديگر چيزي نمي‌فهمد غير از او. اگر به طور مثال اوباما چيزي گفت كه مطابق نظر او نيست چه موافق دولت چه مخالف اوباما را متهم مي‌كنند كه حرف‌هاي نابجايي زده است با دلايل كاملا متضاد هم. اگر در مورد شجريان صحبت مي‌كنند همينطور است و هر مسأله‌اي چه فوتبال، چه سياست، چه سينما و . . . 
اخيرا متوجه شده‌ام كه در فضاي دانشگاهي و روشنفكري هم اوضاع چندان متفاوت نيست. نگاه كنيد به پاسخ دكتر صادق زيبا كلام به سيد جواد طباطبايي در شماره 3 مجله مهرنامه. همچنين نگاه كنيد به اتهامات مختلفي كه در اين فضا به جاي نقد نظرات بر نظريه پردازان وارد مي‌شود.
القصه، ملالي نيست جز دوري شما . . .

هیچ نظری موجود نیست: