از آن چه به خاطر دارم از سال 1986 به دنبال شرکت در بحثهای بزرگترها که تقریبا همگی طرفدار برزیل 1986، آرژانتین 1986 و مارادونا بودند با مفهوم طرفداری از یم تیم فوتبال آشنا شدم. در آن زمان اولین چالش انتخاب یکی از دو تیم اصتقلال و پرسپولیس به عنوان تیم محبوب بود. در اولین اتخاب بر اساس علاقه به رنگ آبی در مقایسه با قرمز طرفدار استقلال شدم. در سال 1988 مسابقات جام ملتهای اروپا در جریان بود و کرکری بود که شنیده می شد. (آن موقع در فصل تابستان و اوخر بهار آنتنهایی در مازندران بر فراز خانه ها بالا میرفت که تصاویر زنده پخش بازیها را از همسایه شمالی یعنی شوروی دریافت میکردند. من در آن موقع هنوز طرفدار تیمی خارجی نشده بودم. هلند ان سال با گولیت، فان باستن، رایکارد، برادران کومان و دروازه بانی فان بروکلن پرطرفدارترین تیم در بین افرادی بود که من میشناختم. اما از روی عکسها و صحبتهای بزرگترها من آلمان را ترجیح دادم ولی آلمان در نیمه نهایی با اشتباه یورگن کولر (یا همان کوهلر) شکست خورد. سال 1990 رسید و این دفعه من خیلی جدی طرفدار آلمان بودم. البته باز هم در اقلیت بودم. آرژانتین با مارادونا؛ انگلیس با له نیکر و گاسکوئین؛ ایتالیا با باجو و مالدینی؛ کامرون تازه مطرح شده با روژه میلا؛ هلند با همان ستارگان 1988 و برزیل با کارکا مشهور و پر طرفدار بودند. طرفداران آلمان در اقلیت بودند وآلمان فهرمان شد. از آن زمان 20 سال گذشته است. من هنوز طرفدار آلمان هستم و در این مدت در جام جهانی 94 و 98 آلمان تنها در بین 8 تیم برتر جام قرار گرفت. در سال 2002 حضور در فینال، سومی در سال 2006 و حض.ر در رده بندی سال 2010 ماحصل شرکت آلمان در جامهای جهانی این سالهاست. همچنین سه فینال در مسابقات یورو در سالهای 92، 96 و 2008 یک قهرمانی و دو نایب قهرمانی به دنبال داشته است.
از نظر افتخارات اوضاع آلمان خوب است ولی همیشه در اقلیت بوده ام.
شکست از اسپانیا در نیمه نهایی واقعا اتفاق ناراحت کننده ای بود و من بسیار از این بابت ناراحت شدم.
هر چند الان میدانم که برای اتفاقاتی که هر 4 سال تکرار میشود نمیتوان خیلی ناراحت شد. ولی چه میشود کرد که فوتبال بخشی از فرهنگ عامه است و در حوزه روانشناسی فرهنگ عامه مورد بررسیهای زیادی قرار گرفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر