چندي پيش براي يكي از پروژه هاي شركت دست به مطالعه تطبيقي و الگو برداري صنعت برق در تعدادي از كشور پرداخته بودم. در جلسه ارائه مطالب، پرسشي مطرح شد كه دوست دارم اون رو براي شما ذكر كنم:
«آيا بهتر نيست به جاي مطالعه مشخصات عمومي و گزارشهاي ساليانه كشورها به مطالعه عمقي و جامع روشهاي انجام كار توسط آنها بپردازيم؟»
اما در باره اين پرسش ذكر چند نكته را به عنوان پاسخ و نظر خودم مهم ميدانم
1- تعداد زيادي از افرادي كه در كشور به بازديدهاي علمي و كاربردي از همين كشورها ميروند تنها همين نوع اطلاعات را مي آورند كه آنها را هم به شكل مطلوبي دسته بندي و ارائه نمي كنند.
2- هدف مطالعات الگوبرداري در سطح «چه خبر» اين است كه پرسشهاي درون صنعت پيدا شود نه اينكه پاسخ جامع و درخور براي آنها يافت شود.
3- به طور كلي براي انجام هرگونه مطالعه اي صورت مسأله واضح و پرسش تحقيق بايد روشن باشد تا پژوهش سرانجام مفيد بيايد.
4-تنها دانستن پرسشها نيز در انجام مطالعات الگوبرداري كمك نميكند بلكه بايد ديد كشور يا سازمان مورد مطالعه براي حل چه مشكلي دست به يك اقدام مشخص زده است و ممكن است در كشور يا سازمان ما استفاده مشابه از آن روش نتيجه ديگري را به بار آورد. به عناون مثال براي حل مشكل تأمين نيروي انساني متخصص در كانادا، كشور كانادا اقدام به جذب مهاجر در تخصصهاي مرود نياز خود كرده. از طرف ديگر سازمانهاي دولتي ايراني نيز با بعضا با مشكل كمبود نيروي انساني توانمند مواجهند. آيا بايد از همان الگو استفاده كنند؟
5-در حوزه سياست نيز تعدادي از افراد ايراني در دوره صفويه و بعد از آن به ممالك فرنگ سفر كردند. آيا نتايج حاصل از بازديدهاي آنها منبع خوبي براي بررسي تحولات مغرب زمين است؟ آيا نتايج نقل شده از آنها مشكلات سياست و جامعه ايراني را حل ميكند؟
6-آيا الگو برداري به اين شكل نوعي استدلال تمثيلي نيست و براي مطالب پايه اي و فلسفي و در حوزه انديشه آيا نبايد به روشهاي ديگري توسل جست؟ به نظر من كه الگوبرداري استدلال نيست اما يك مثال حل شده در بسياري از اوقات روش فكر كردن و حل مسأله را روشن ميكند.
«آيا بهتر نيست به جاي مطالعه مشخصات عمومي و گزارشهاي ساليانه كشورها به مطالعه عمقي و جامع روشهاي انجام كار توسط آنها بپردازيم؟»
اما در باره اين پرسش ذكر چند نكته را به عنوان پاسخ و نظر خودم مهم ميدانم
1- تعداد زيادي از افرادي كه در كشور به بازديدهاي علمي و كاربردي از همين كشورها ميروند تنها همين نوع اطلاعات را مي آورند كه آنها را هم به شكل مطلوبي دسته بندي و ارائه نمي كنند.
2- هدف مطالعات الگوبرداري در سطح «چه خبر» اين است كه پرسشهاي درون صنعت پيدا شود نه اينكه پاسخ جامع و درخور براي آنها يافت شود.
3- به طور كلي براي انجام هرگونه مطالعه اي صورت مسأله واضح و پرسش تحقيق بايد روشن باشد تا پژوهش سرانجام مفيد بيايد.
4-تنها دانستن پرسشها نيز در انجام مطالعات الگوبرداري كمك نميكند بلكه بايد ديد كشور يا سازمان مورد مطالعه براي حل چه مشكلي دست به يك اقدام مشخص زده است و ممكن است در كشور يا سازمان ما استفاده مشابه از آن روش نتيجه ديگري را به بار آورد. به عناون مثال براي حل مشكل تأمين نيروي انساني متخصص در كانادا، كشور كانادا اقدام به جذب مهاجر در تخصصهاي مرود نياز خود كرده. از طرف ديگر سازمانهاي دولتي ايراني نيز با بعضا با مشكل كمبود نيروي انساني توانمند مواجهند. آيا بايد از همان الگو استفاده كنند؟
5-در حوزه سياست نيز تعدادي از افراد ايراني در دوره صفويه و بعد از آن به ممالك فرنگ سفر كردند. آيا نتايج حاصل از بازديدهاي آنها منبع خوبي براي بررسي تحولات مغرب زمين است؟ آيا نتايج نقل شده از آنها مشكلات سياست و جامعه ايراني را حل ميكند؟
6-آيا الگو برداري به اين شكل نوعي استدلال تمثيلي نيست و براي مطالب پايه اي و فلسفي و در حوزه انديشه آيا نبايد به روشهاي ديگري توسل جست؟ به نظر من كه الگوبرداري استدلال نيست اما يك مثال حل شده در بسياري از اوقات روش فكر كردن و حل مسأله را روشن ميكند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر