۱۳۸۸ اردیبهشت ۲۳, چهارشنبه

تاكسي و عفت خصوصي

شنيده بودم وقتي خانم‌ها در تاكسي مي‌نشينند بايد مراقب حركات مرد پهلوي خويش باشد. امروز من كه مي‌خواستم زودتر از مقصد نهايي پياده شوم منتظر بودم تا دو نفر در عقب تاكسي سمند (كه بزرگ هم هست) بنشينند و من به عنوان نفر آخر سوار شوم. اتفاقاً دو نفري كه رسيدند با هم بودند و نشستند. سپس من بودم كه نشستم و به مض اينكه در تاكسي بسته شد مرد چاقي كه پهلوي من بود و به نظر بيست و چند ساله مي‌رسيد. دستش را دور گردن من قرار داد طوري كه دستش را روي شانه سمت راستم احساس مي‌كردم. (دقت كنيد كه وي در سمت چپ من نشسته بود) به شدت بدنم منقبض شد و با خود فكر مي‌كردم چه احساسي بايد داشته باشم؟
(متأسفانه عكس اين پست اپلود نشد.)

۲ نظر:

تکتم گفت...

جالب بود عمو روزبه

حس کردی دچار تجربه مشابه تجربه‌های دخترونه شدی؟

تکتم گفت...

جالب بود عمو روزبه

حس کردی دچار تجربه مشابه تجربه‌های دخترونه شدی؟