۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

تورو خدا از من فيلم بگير!


مشغول تماشاي برنامه تلويزيوني 90 هستم كه در حال مصاحبه با مربي فولاد سپاهان، فرهاد كاظمي، است. حل مصاحبه جايي شبيه رختكن تيم يا راهرو رختكن مي‌باشد. پسري در كنار مربي ايستاده است و در پشت سر مربي آدم‌ها در رفت و آمدند. ناگهان فردي كه كاور زرد رنگ با نوشته پليس بر تن دارد پسرك را مي‌كشد و به او چيزي مي‌گويد و از جلوي دوربين به كنار مي‌برد. مربي همچنان به صحبتش ادامه مي‌دهد. جاي پسرك را مرد جواني مي‌گيرد كه حتماً الآن نشسته است و خانواده و در و همسر و فك و فاميل پاي برنامه 90 كه او را ببينند. فرد جوان قبلي كه كاور زرد رنگ پليس داشت دوباره مي‌رسد. ماجرا تكرار مي‌شود. اين بار فرد جوان خودش مي‌خواهد در تصوير كنار مربي بايستد. كسي او را هل مي‌دهد. آه . . . مصاحبه تمام شد و من ماندم و مانند فيلم‌هاي مدرن پايان داستاني كه به خواننده واگذار مي‌شود.

۱ نظر:

kimia گفت...

Tanze khubi dari be nazare man, dar eine sadegi adam labkhand mizane roozbeh. Thank you for sharing